ماجراهای دانشگاه ما

با عذرخواهی از دوستانی که در متن ماجراها قرار می گیرند....

ماجراهای دانشگاه ما

با عذرخواهی از دوستانی که در متن ماجراها قرار می گیرند....

تولد حسام و اطلاعیه مهم بعد از آن

هییییییییی!!!چه زود گذشت !!! انگار همین دیروز بود که این حسام داشت تاتی تاتی می کرد .

حالا الدنگ ۲۲ سالش شده . حسام جان بهت تبریک می گم . تولدت مبارک !!!

اما سنش کم کم داره بالا می ره و دیگه یواش یواش وقت اون رسیده که براش آستین بالا بزنیم .

از اونجا که حسام بچه کم روئیه به من گفت تا تو وبلاگ اطلاعیشو در این موضوع براتون منتشر کنم .

اطلاعیه حسام

با سلام خدمت برادران و خواهران عزیزم . از هدیه گرانقدرتان نهایت تشکر را دارم . درسته که رویا حسودیش شد و خرابش کرد . اما هنوز برایم جذاب است . همون طور که مطلع شدید من زن می خوام . به همین منظور از بچه های عزیز درخواست می کنم اگر دختر دم بختی که ۵ شرط زیر را داشته باشد می شناسید بهم معرفی کنید .

و اما شرایط حسام جهت ازدواج به شرح زیر است :

۱- پدر دختر مربوطه بالای ۸۰۰ میلیون سرمایه داشته باشد .

۲ -  پدر دختر مربوطه بالای ۷۵ سال سن داشته باشد .

۳ - پدر دختر مربوطه حداقل ۳ بار سکته کرده باشد و یا ناراحتی قلبی داشته باشد .

۴ - دختر مربوطه تک فرزند باشد . (خیلی مهم)

۵ - دختر مربوطه می تواند با دارا بودن ۴ شرط بالا هر لنگ و لوکی باشد !!!!

 البته قبل از اینکه کار از کار بگذره باید حتما با اون دختر بیچاره درباره مشکلات روانی حسام صحبت کنیم . 

نظر یادتون نره !!! وبلاگ را حتما به دوستان دانشگاه خود معرفی کنید .

نظرات 11 + ارسال نظر
تنهای تنها شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:30 ب.ظ

واییییییییی خیلی وبلاگ با حالی شده .
همین طور ادامه بده .
حالا واقعا حسام زن می خواد ؟
بابا بذاره حداقل دو روز از ۲۲ سالگیش بگذره بعدا .

والا چی بگم ؟ تقصیر ما که واسش تولد گرفتیم .

بابک شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ب.ظ

بابا دمت گرم با سرعت نور وبلاگتو Update می کنی ساعت الان ۸:۴۵
چه قدر فعالی . بابا بی خیال . به ابن مقننه هم سلام برسونید .

Ice Boy or Ice Heart شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 ب.ظ

راستی اینو بگم که حسام ، بابک ، پوریا با سینا خیلی هم سالم هستند و هر دختری هم از خداش باشه که با این پسرهای گل و نازنین و دوست داشتنی و زیبا و ... دوست باشند و اهمینطر هم که با اونا ازدواج کنند اما کور خوندن ما با هم قرداد بستیم که با هیچ دختری ازدواج نکنیم تا ترشیده بشن و حساب کار هم بیاد دستشون .

اووووووووووه !!!
چه از خود راضی !!!
در جواب شما فقط همین یه جمله رو می تونم بگم .
زرشک بابا !!! برو کنار بذار باد بیاد !!!

باران شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

گذشته از این تولد و زن گرفتن حسام اون بازیی که بهمون یاد داد خیلی باحال بود ، ما هم تو BRT اون بازی رو انجام دادیم ولی همه یه جوری نگامون می کردند؟؟؟ !!!!
راستی یه سوال تخصصی : ببینم توی بازی وقتی که خندمون می گیره هم باید 2 بار تکرار کنیم؟؟؟؟؟؟

اینو باید از حسام بپرسی چون مخترع این بازی اونه !!!

حسام یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ق.ظ

خودم باید نظر بدم.این که تولدم مبارک.
۱) من زن نمی خوام مادر.... تکذیب می کنم به هیچ وجه منل وجوه.
۲)برای مشکل روانی و گرفتن معافیت سر بازی بسیار تلاش کردم و رنج بردم ولا خوب چیزی که تو آزمایش ها اومد همه رو شگفت زده کرد و اون نبوغ فقول آده ی من بود که تا اون لحظه کشف نشده بود.باسه همین به زرندیه تابیید شدم که با ی مشت خل و چل چژل چلاغ باشمو مثل آدمای معمولی بشم.
۳)کادوی تولدم با هماهنگی از وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو های مسلح به فرمان و امضای سرتیپ سردار سرهنگ گرهبان یکم ستاد بحران و حوادث مترقبه زرندیه به این جانب اعطا گردیده است.
۴) بهتره خودتو از پشت لباس میش بیاری بیرون چون خیلی برات تنگه توش تابلو میشی!!!
برات یه لباس کرگدن در نظر گرفتم اوووووووون مطمئن تره.
با تشکر از وبلاگ جالبت.

ملودی یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ق.ظ

چه فعال شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
این بلاگ جالب تر بود.راستی به حسام بگو که از امروز که ۲۲ سالشه تا ۹۹ سالگیش وقت داره که دنبال همچین کیسی بگرده . ولی زیاد امیدوار نباشه.
درضمن خودتو معرفی کنی با توجه به خودت نظر میدیم

این وبلاگ یه قانون داره . اونم اینه که هر کس زیاد در مورد من کنجکاوی کنه . به قول حسام یا کشته می شه یا می میره !!!
توام زیاد داری کنجکاوی می کنی !!!

مصطفی یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ب.ظ

از این تصمیم حسام استقبال می کنم .اما شرایطش یه ذره غیره ممکنه .
باید تو شرایطش یه تجدید نظر بکنه
و گر نه تا ۱۰۰۰ سالگیشم چنین دختری پیدا نمی کنه .

Ice Boy Or Ice Heart یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:21 ب.ظ

فقط می خواستم بگم بی خیال .
در جواب شما فقط همین یه جمله رو می تونم بگم .
زرشک بابا !!! برو کنار بذار باد بیاد !!!
(برو کنار بذار باد بیاد !!! ) جملت غلط می باشد درستش اینه
برو کنار بزار باد بیاد .
نزار وبلاگتو تحریم کنیم !!!!!!!!!!!!!!!!!.

نشون میده که تو آدم نکته سنجی هستی . آفرین !
من متاسفانه املام یه کم ضعیفه شما به بزرگی خودتون ببخشید .

[ بدون نام ] یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:04 ب.ظ

Girl, im going out of my mind,
i even know that i dont really know u
n plus i've been running out of time..
i've waiting 4 the moment i can show u..
and babygirl i want u 2 know, i want me 2 go,
i want u 2 pass me by,
its real love that u dont know about

baby i was there all alone,
u'll be doing things ???????????
i've picture me n u all alone,
i wishing u were someone i could talk 2
i gotta get ur mind in my head but baby i gotta c u once again,
its real love that u dont know about...


Girl, im going out of my mind,
i even know that i dont really know u
n plus i've been running out of time..
i've waiting 4 the moment i can show u..
and babygirl i want u 2 know, i want me 2 go,
i want u 2 pass me by,
its real love that u dont know about

every now and then i go 2 sleep
i cant stop dreaming about u, u're love is got me feel kind a weak
i really cant see me without you and now u are running around in my head
i never gonna let u slip away again, again
its real love that u dont know about


every now n then i want u,
i wish i could tell that i want u,
if i could have a chance 2 talk with ya,
if i could have a chance 2 walk with ya..
n i would stop ??? puond it in
and i never would go trough this again, again
its real love that u dont know about

Girl, im going out of my mind,
i even know that i dont really know u
n plus i've been running out of time..
i've waiting 4 the moment i can show u..
and babygirl i want u 2 know, i want u 2 know,
i want u 2 pass me by,
its real love that u dont know about

damn when i saw u alone, i know i had 2 come up in the door with u
cuz girl i gotta let u know all the thing u made me go trough
n now she's lookin me in the eye n now u got me open and dreaming again
its real love that u dont know about


every now and then i go 2 sleep
i cant stop dreaming about u, u're love is got me feel kind a weak
i really cant see me without you and now u are running around in my head
i never gonna let u slip away again, again
its real love that u dont know about

Girl, im going out of my mind,
i even know that i dont really know u
n plus i've been running out of time..
i've waiting 4 the moment i can show u..
and babygirl i want u 2 know, i want u 2 know,
i want u 2 pass me by,
its real love that u dont know about

شعر آهنگ عشق واقعی ماساری .
قشنگه ولی جای نوشتنش اینجا نیست . یا حداقل خلاصشو می نوشتی .

خانم اسمعیل زاده یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:50 ب.ظ

مهندس! به پا وبلاگ بازیت نمرات قشنگ ترم قبلتو خراب نکنه! فردا ریاضی مهندسی داریم تمریناتو حل کردی؟ رضوانی دوست داره.حتمآ میبردت پای تخته.
ضمنآ مهندس تو که پسر خوب و گلی بودی چرا خطا کردی و زبونم لال اسم کوچیکمو در ملا عام نوشتی؟ ساتورم حاضره!میخوایم فردا ۴ قسمتت کنیم و با دوتا غولا و برو بچ کبابت کنیمو دانشگاه رو نهار بدیم. اگه سینه پهلو کنی و فردا نیای بزرگترین شانس زندگیته

روحیات خشنی دارید خانم اسمعیل زاده !!
ولی یه ذره زود تصمیم می گیری .

[ بدون نام ] دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ب.ظ

عجب آهنگ شناس هم هستی !!!!!!!!!!!!!!

لطفا اسمتو بنویس تا طرفمو بشناسم.
این آهنگو دیگه هرکی نشناسه خیلی گیجه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد